خودش اما بيشتر از همه بيتابي ميکرد. اسماء آب ريخت، او فاطمهاش را غسل داد.
– ام کلثوم! زينب! سکينه! فضه! حسن! حسين! بياييد تان خداحافظي کنيد که ديدار بعدي توي بهشت است.
بچهها سرشان را گذاشتند روي سينهي مادر شروع کردند به گريه. در همين لحظه دستهاي فاطمه از کفن بيرون آمد و نالهي پر مهرش شنيده شد؛ حسن و حسين را در بغل گرفت.
از آسمان ندا آمد:” يا علي! بچهها را از مادرشان جدا کن. ملائکهي آسمانها به گريه درآمدند!… .”
منبع : خبرگزاری تسنیم
بچهها ,حسن ,حسين ,آمد ,فاطمه ,علي ,به گريه ,حسن و ,و حسين ,شد؛ حسن ,شنيده شد؛
درباره این سایت